سالهاست در کتابهای فلسفه میخوانیم که «فنومن» یعنی پدیدهای که خودش آشکار میشود؛
چیزی که حضورش، وجودش و حقیقتش را نمیتوان انکار کرد.
از هوسرل و هایدگر گرفته تا فیلسوفان معاصر، همه گفتهاند فنومن یعنی چیزی که خودش را نشان میدهد، بیواسطه، بیدروغ و بیپوشش.
امشب که داشتم نظرات مردم را درباره شب استقبال ۳۵ هزار نفری از فیلسوف اُرُد بزرگ میخواندم، یک جمله در دلم طنین انداخت:
«اُرُد بزرگ فقط یک فیلسوف نیست. او خودش یک فنومن است.»
چون حضورش، یک حضور عادی نیست.
او پدیدهای است که وقتی وارد شهری میشود، هزاران نفر را با خود همراه میکند.
چون فلسفهاش فقط تئوری نیست.
فلسفه او مثل هواییست که مردم نفس میکشند؛ ساده، زنده، واقعی.
چون خودش، فلسفهاش را زندگی میکند.
هر جملهاش، هر حرکتش، هر نگاهش، آیینهای از خرد و مهربانی است.
چون بغضش هم فلسفه دارد.
وقتی بغض کرد و گفت «نمیتوانم همه چیز را بگویم… فقط بدانید چقدر دلتنگتان بودم»، همه فهمیدند که فلسفه اُرُدیسم فلسفه اشک و شادی و زندگیست، نه فقط واژهها.
برای یک فیلسوف، نهایت آرزو این است که مردم فلسفهاش را بفهمند.
اما برای اُرُد بزرگ، فلسفهاش آنقدر زنده است که خودش تبدیل به فنومن شده؛
پدیدهای آشکار که بدون نیاز به توضیحهای پیچیده، دل مردم را تسخیر میکند.
وقتی ۳۵ هزار نفر با اشک و رقص به استقبالش میآیند، دیگر نیازی به اثبات نیست.
او یک فنومن است؛
یک پدیده تکرارنشدنی در تاریخ این سرزمین.
چون اگر نفهمیم چه پدیده بزرگی در کنار ماست، آن را از دست میدهیم.
شیروان باید بداند که اُرُد بزرگ فقط یک فیلسوف نیست.
او فنومن این شهر است؛
گنجینهای زنده، که هر روز و هر لحظه میتواند الهامبخش زندگی تکتک ما باشد.
اُرُد بزرگ فقط یک فیلسوف نیست…
او خودش یک فنومن است.
فنومنی که مردم را بیدار میکند، امید میدهد و یادمان میآورد: بزرگی در خرد و مهربانیست.